باورهایی مانند این به عنوان تأثیرات قدرتمندی بر نتایج آموزش شناخته شده است [5-7]. اگر مربیان بر این باورند که «بعضی از بچهها آن را دریافت میکنند و بعضی از بچهها نمیتوانند»، (آگاهانه یا ناآگاهانه) سرمایهگذاری کمتری روی کسانی که در دسته دوم قرار میدهند، انجام میدهند. هنگامی که با کلیشه های فرهنگی در مورد اینکه چه کسی یک "برنامه نویس طبیعی" است و چه کسی نیست، ترکیب می شود، مارپیچ رو به پایین عدم موفقیت که ناشی از توجه متفاوت است ممکن است تا حدی مسئول عدم تعادل جنسیتی در محاسبات باشد. قابل اعتماد و متخصص:نکته 2: از آموزش همتایان استفاده کنید تدریس خصوصی یک به یک شاید شکل ایده آل تدریس باشد: تمام توجه معلم می تواند روی یک دانش آموز متمرکز شود و آنها می توانند تدریس خود را کاملاً برای آن شخص سفارشی کنند و بازخوردها و اصلاحات فردی را بر اساس گفتگوی دوطرفه با آنها انجام دهند. آنها با این حال، در محیط های واقع گرایانه، یک معلم معمولاً باید چندین، ده ها یا حتی صدها دانش آموز را همزمان آموزش دهد.
چگونه ممکن است معلمان امیدوار باشند که بسیاری از تصورات اشتباه دانش آموزان را در این محیط های بزرگ در یک زمان معقول برطرف کنند؟ بهترین روشی که تاکنون برای کلاس های درس بزرگتر توسعه یافته است، آموزش همتایان نامیده می شود. در ابتدا توسط اریک مازور در هاروارد [8] ایجاد شد، و به طور گسترده در زمینه های متنوعی از جمله برنامه نویسی مورد مطالعه قرار گرفته است [9، 10]. به شکل ساده شده، آموزش همتا در چند مرحله انجام می شود: 1. مربی مقدمه مختصری در مورد موضوع به زبان آموزان می دهد. 2. سپس مربی یک سوال چند گزینه ای به یادگیرندگان می دهد که به جای یادآوری واقعی، به بررسی تصورات غلط می پردازد. (یک مثال برنامه نویسی در کد 1 آورده شده است که به مقایسه اعداد صحیح و حلقه ها مربوط می شود.) سوال چند گزینه ای باید به خوبی طراحی شود. هیچ فایده ای ندارد که یک سوال پیش پاافتاده بپرسید که همه دانش آموزان درست دریافت کنند یا سوالی با پاسخ های اشتباه بی معنی که هیچ دانش آموزی انتخاب نمی کند. سؤالهای ایدهآل آنهایی هستند که 40 تا 60 درصد دانشآموزان احتمالاً در اولین بار پاسخ درست را دریافت میکنند ([11]، ص 23) و سؤالهایی هستند که در آن هر پاسخ نادرست با تصور نادرستی مطابقت دارد که باعث میشود به آن پاسخ داده شود. حداقل برخی از دانش آموزان انتخاب کرده اند. 3. سپس زبان آموزان به صورت جداگانه به پاسخ سوال رای می دهند و بدین ترتیب پیش بینی اولیه خود را رسمی می کنند. 4.
در مرحله بعد، چند دقیقه به یادگیرندگان فرصت داده می شود تا در گروه های کوچک (معمولاً 2 تا 4 دانش آموز) با یکدیگر در مورد آن پاسخ ها بحث کنند و آنها دوباره گرد هم می آیند و دوباره رأی می دهند. 5. سپس مربی می تواند بر اساس آخرین پاسخ ها عمل کند. اگر همه فراگیران پاسخ درستی داشته باشند، مربی می تواند ادامه دهد. اگر برخی از پاسخهای اشتباه پس از بحث گروهی محبوب باقی بماند، مربی میتواند به طور مستقیم به آن باورهای غلط بپردازد یا در بحث کل کلاس شرکت کند. آموزش همتا اساساً راهی برای ارائه راهنمایی یک به یک به روشی مقیاسپذیر است. بحث گروهی به طور قابل توجهی درک فراگیران را بهبود می بخشد زیرا آنها را مجبور می کند تا تفکر خود را روشن کنند، که می تواند برای رفع شکاف های استدلال کافی باشد. پسگیری مجدد کلاس به مربی اجازه میدهد تا بداند آیا میتواند ادامه دهد یا توضیح بیشتری لازم است. در حالی که به طور قابل توجهی بهتر از lect عمل می کند آموزش مبتنی بر ure در اکثر موقعیتها، اگر سطوح توانایی به طور گسترده متفاوت باشد (همانطور که اغلب در کلاسهای برنامهنویسی مقدماتی به دلیل تجربیات مختلف قبلی انجام میدهند) میتواند مشکل ساز باشد. برنامه نویسی جفتی (نکته 5) می تواند برای کاهش این مورد استفاده شود. قابل اعتماد و متخصص:نکته 3: از
کدگذاری زنده استفاده کنیدبه جای استفاده از اسلایدها، مربیان باید برنامه هایی را در مقابل زبان آموزان خود ایجاد کنند [12]. این به دلایل متعدد مؤثرتر است: 1. مربیان را قادر میسازد تا به "چه میشد اگر؟" پاسخگوتر باشند. سوالات در حالی که یک عرشه اسلاید مانند یک بزرگراه است، برنامه نویسی زنده به مربیان اجازه می دهد تا خارج از جاده بروند و علایق زبان آموزان خود را دنبال کنند یا به سؤالات پیش بینی نشده پاسخ دهند.